این طور که میرزا محمدرضا معتمدالکتاب نویسنده کتاب تاریخ قاجار نوشته، پای کباب را ناصرالدین شاه به ایران باز کرد. می گویند به دستور شخصی ناصرالدین شاه که اصلیتی قفقازی داشته و نوعی غذای قفقازی به ایران وارد شده است که بعدها آشپزهای درباری شیوه پخت آن را کمی تغییر داده اند و کباب امروزی به عنوان یک غذای کاملا ایرانی ماندگار شده است. بعدتر، کباب از یک غذای درباری کم کم به یک غذای بازاری تبدیل شد و 3 تا 4 مغازه چلوکبابی در بازار باز شدند. مثل کبابی شمشیری که در اوائل حکومت محمد رضا شاه در ضلع جنوب شرقی سبزه میدان افتتاح شد و بعدها پاتوق متجددین و اداری های آن زمان شد.
جالب است بدانید که این غذای بسیار خوشمزه قدمتی نسبتاً طولانی دارد و به زمان اهالی یونانی ساکن در ماگناگریسیا در جنوب ایتالیا بازمی گردد. حتی در کتاب «انئید» ویرژیل نیز اشاره ای به این غذا شده است. در قرن سیزدهم میلادی در کتاب تاریخ روم نوشته «مارکوس پورچیوس کاتو» به خمیر گرد صافی اشاره شده که با روغن زیتون و سبزیجات و عسل در اجاق پخته می شده است. باستان شناسان در حین حفاری های خود در شهر پومپی در ایتالیا به بقایای مغازه هایی برخوردند که نشان دهنده شباهت این مغازه ها با پیتزافروشی های امروزی هستند (احتمالاً فسیل سیب زمینی سرخ کرده ها را هم پیدا کرده اند!) البته پیتزا در آن زمان به شکل امروزی وجود نداشت و فقط شامل نان مسطح گردی بود که با آرد عمل می آمد و همراه ادویه و روغن پخته می شد. در آن زمان گوجه فرنگی در اروپا ناشناخته بود و شیر گاومیش هندی که از آن برای تهیه پنیر مازارلا (پنیر پیتزا) استفاده می شود، برای اهالی کامپانیا در ناپل هنوز مفهومی نداشت. گوجه فرنگی برای اولین بار در قرن شانزدهم وارد اروپا شد اما در ابتدا آن را میوه ای سمی می دانستند! تا اینکه در اواخر قرن هجدهم مردم فقیرنشین ناپل از آن به عنوان ماده اصلی در نان های پیتزا شکل خود استفاده کردند. این نان های پیتزایی به زودی توجه جهانگردان را به خود جلب کرد و آن ها را به مناطق فقیرنشین ناپل کشاند پیتزای مدرن در شکل امروزی توسط نانوایی به نام رافائل اسپوزیتو درست شد (حقش بود که جایزه نوبلِ شکموها را ببرد!) رافائل اسپوزیتو که در نانوایی در شهر ناپل کار می کرد، به فکر درست کردن پیتزای مخصوصی افتاد و آن را به عنوان هدیه برای پادشاه امبرتو و ملکه مارگریتا برد. این پیتزا شکلی بسیار میهن پرستانه (و پاچه خارانه) داشت و مثل پرچم ایتالیا به رنگ های سفید و قرمز و سبز درست شده بود (فکرش را بکنید، پرچم کشور هضم و تبدیل به کود بشود!) برای رنگ سبز از ریحان و برای قرمز از گوجه فرنگی و رنگ سفید از پنیر مازارلا استفاده شده بود. ملکه از این پیتزا بسیار استقبال کرد و به احترام او نام این پیتزا را مارگریتا (یا همان پیتزای سبزیجات) گذاشتند. این پیتزا استانداردی را تعیین کرد که تا به امروز در سراسر جهان در پیتزاها وجود دارد. تا حدود سال ۱۸۳۰م پیتزاها در دکه های کنار خیابان به فروش می رسیدند و اولین پیتزافروشی واقعی به نام آنتیکاپورت آلبا برای اولین بار در ناپل باز شد. پیتزا در بین ایتالیایی ها بسیار محبوب شد و به زودی به صورت غذای محلی آنها درآمد. یک مهاجر ایتالیایی به نام جنارولمباردی مغازه کوچکی در محله ایتالیایی نشین نیویورک باز کرد. شاگردش آنتوتیو توتونوپرو شروع به پختن پیتزا و فروش آن در مغازه کرد. طولی نکشید که پیتزاهای توتونوپرو بسیار پرطرفدار شد و لمباردی را به فکر باز کردن یک پیتزافروشی در سال ۱۹۰۵ انداخت. اما در این زمان مصرف پیتزا هنوز به مهاجرین ایتالیایی محدود می شد و بین آمریکایی ها محبوبیت چندانی نداشت. بعد از جنگ جهانی دوم مصرف پیتزا همه گیرتر و بین سربازان آمریکایی در ایتالیا بسیار پرطرفدار شد به طوری که گاهی پیتزافروشی ها نمی توانستند جوابگوی تقاضای بی حد و مرز مشتریان آمریکایی خود باشند. سربازان آمریکایی که از این غذای محلی خوششان آمده بود آن را با خود به خانه بردند. ایتالیایی ها که بعد از جنگ اقتصادشان صدمه دیده بود با مهاجرت به سایر کشورهای اروپایی، پیتزا را در تمام اروپا رواج دادند.
با رشد جمعیت در دهه ۱۹۵۰ بخصوص در آمریکا کم کم رستوران های زنجیره ای به وجود آمدند چون پیتزا نسبتاً سریع و آسان تهیه می شد و حملش آسان بود رستوران ها به این فکر افتادندکه برای جلب مشتری بیشتر قسمتی از کار خود را به حمل پیتزاهای سفارش داده شده به خانه مشتریانشان (به صورت مجانی) اختصاص دهند امروز در بسیاری از کشورهای توسعه یافته پیتزا مانند سایر مواد غذایی به صورت آماده و یخی
تاریخچه بستنی در جهان بستنی نوع تحولیافته نوشیدنیها و دسرهای یخزده است. همچنین بستنی میتواند شامل دیگر انواع لبنیات مثل خامه باشد که به همراه مواد شیرینکننده و طعمدهنده تهیه میشود. بر اساس شواهد تاریخی اسکندر مقدونی در قرن چهارم قبل از میلاد، به نوشیدنیهای یخی علاقه فراوانی داشته و در مدارک دیگر نیز دیده شده که در سال ۶۲ قبل از میلاد، نرون، امپراتور روم افرادی را به کوهستانهای آپنین میفرستاد تا برایش یخ و برف بیاورند، سپس آن را با شربت، پوره میوه یا عسل مخلوط کرده و میخورده است.
در امپراتوری ایران، مردم افشره آب انگور را روی مقداری برف در کاسهای میریختند و آن را به عنوان دسر، مخصوصا هنگام گرمی هوا صرف میکردهاند. برف یا از زیرزمینهای سردی به نام یخچال، یا از برف باقیمانده روی کوههای اطراف پایتخت تابستانه، هگمتانه، برداشت میشده است.
نخستین کارخانه صنعتی بستنیسازی جهان در سال ۱۸۵۱در مریلند، کار خود را آغاز کرد. نخستین مغازه بستنی فروشی در آمریکا در سال ۱۷۷۶ در نیویورک شروع به کار کرد. مهاجران آمریکایی اولین کسانی بودند که اصطلاح ice cream را به کار بردند.
اصطلاحی که در ابتدا iced cream بود و بعدها بصورت ice cream کوتاه شد. هم چنین Burt Baskin و Irvine "Irv" Robbins دو برادر خوانده بودند، که برای اولینبار در کالیفرنیای آمریکا فروشگاههای Baskin-Robbins را راهاندازی کردند.
بستنی دارای تنوعهای گوناگونی است. مانند بستنیهای سنتی، بستنیهای ایتالیایی یا میوهای، میلک شیکها و بستنیهای یخی.
قدمت دسرهای یخی در چین به ۴ هزار سال قبل میرسد. یک نوع از این دسرها با قرار دادن سنگ نمک و برف در جدارههای ظروف حاوی شربت تهیه میشد (نمک باعث میشود دمای یخزدن آب به زیر صفر برسد) و نوع دیگری با قرار دادن شیر، برنج کاملا پخته به همراه ادویه در داخل برف تهیه میشد.
بستنی یخی هم با آبمیوه، عسل و ادویه درست میشد. این دسرهای یخی از مسیرهای تجاری وارد ایران هم شدند. همچنین حدود ۴ هزار سال پیش در ایران دسر یخی فالوده با استفاده از یخ، گلاب، آرد برنج رشتهای و زعفران و طعمدهندههای دیگر ساخته میشد.
نوعی بستنی با نام بستنی سنتی یا ایرانی در ایران رواج دارد که دارای طعم زعفران و رنگ زرد میباشد. این بستنی همراه با خلال پسته و تکههای بزرگ خامهاست و طرفداران زیادی دارد.
اکبر مشتی یکی از اولین کسانی بوده که در ایران بستنی فروشی داشته است. بستنی اکبر مشتی با نوع خارجی آن بسیار متفاوت بود.ایرانیها استفاده از گلاب و زعفران را بر ثابت کنندهها ترجیح میدادند.
پیش از این بستنیهای سه رنگ در بسیاری از شهرها رواج داشت که رنگ زرد آن زعفرانی، سفید آن وانیلی و رنگ قهوهای دارچینی بود که توسط استاد بستنی ساز این سه رنگ به هم چسبیده و در ظروف یک بار مصرف فروخته میشدند.
در فروشگاه ها فروخته می شود.
تاريخچه ماست قبلاً تصور میشد که مردم بلغارستان اولین کسانی بودند که ماست تهیه کردند؛ اگرچه شواهدی وجود دارد که نشان میدهد مردم کشورهای دیگر از دو سده قبل از میلاد مسیح، ماست و دیگر انواع لبنیات را تهیه میکردند. اولین ماستها احتمالاً به طور تصادفی تهیه شدند؛ یعنی زمانی که شیر را برای حمل و نقل داخل کیفهایی که از پوست بز درست شده بود میریختند، باکتری موجود در پوست بز، شیر را تخمیر نموده و ماست به دست میآمد. ماست تا دههٔ آغازین سده بیستم تنها میان مردم اروپای مرکزی و شرقی رایج بود تا این که در آن زمان، یک زیست شناس روسی کشف کرد که دلیل طول عمر مردم بلغارستان، استفاده زیاد از ماست میباشد. از آنجا که این زیست شناس عقیده داشت که لاکتوباسیلوس برای سلامتی مفید است، او سعی نمود که استفاده از ماست را در سرتاسر اروپا رواج دهد. به دنبال آن در سال 1919م اولین کارخانه صنعتی تولید ماست در شهر بارسلونای اسپانیا احداث شد و مصرف ماست روز به روز افزایش یافت.
نکته قابل توجه و بسیار مهم در مورد ماست اینست که علاوه بر خواص فراوان و موثر در سلامت جسمی ، برای حفظ تعادل روحی و جلوگیری از انواع کج خلقی و بداخلاقی و غرغر در بانوان در سنین مختلف توصیه می شود. آجیل ازتاریخچه تا خاصیت در زیر به طور خلاصه در مورد تاریخچه آجیل و مواد مغذی آنها مطالبی ذکرمیشود. بادام هندی بادام هندی به صورت معلق از ساقه های گیاهی به نام CASHEW PEAR می روید. بادام هندی از برزیل آمده است و توسط کاشفان پرتغالی به هند آورده شده است. بادام هندی بیشتر به عنوان یک نوع آجیل و تنقلات خورده می شود، اما از آن می توان در تهیه برخی از غذاها نیز استفاده کرد. بادام هندی سرشار از ویتامین A است.
پسته در چین به پسته، " آجیل خندان " می گویند. پسته قدمتی صد هزار ساله دارد. برای اولین بار در خاورمیانه، ایران و سوریه کاشته شد و بعد به یونان و بقیه کشورهای اروپایی راه یافت. طبقه یک افسانه قدیمی، عشاق، یکدیگر را در باغ پسته ملاقات می کردند تا صدای ترک و شکستن پوست پسته را به هنگام باز شدن آن بشنوند. زیرا عقیده داشتند، این كار برای آنها خوشبختی به ارمغان می آورد. مغز پسته یکی از تنقلات بسیار مفید است. پسته منبع خوبی از کلسیم ، منیزیم ، فسفر ، پتاسیم ، آهن ، فولات و پروتئین است.
گردو گردو از دوران ما قبل تاریخ وجود داشته است. در قرون وسطی اعتقاد بر این بود که گردو سردرد را معالجه می کند. حتی شواهدی دال بر وجود یک باغ گردوی بسیار زیبا در باغ های معلق بابل وجود دارد. گردو هم به صورت خشكبار و هم به صورت تازه خورده می شود و از آن در تهیه برخی از غذاها استفاده می شود. گردو منبع خوبی از فسفر، پتاسیم ، منیزیم ، پروتئین و ویتامین E است.
بادام زمینی بادام زمینی به دلیل میزان بالای پروتئین و روغن موجود در آن، بسیار مغذی است. همچنین غنی از ویتامین B و E است. از روغن بادام زمینی در تهیه بسیاری از غذاها و تهیه مارگارین استفاده می شود.
فندق قرنهاست که انسان ها فندق می خورند. در قرن حاضر، گونه های متعددی از آن کاشته می شود. فندق به صورت خوشه های چهار تا پنج تایی و درون غلاف می روید. فندق سرشار از فیبر، پتاسیم ، کلسیم ، منیزیم و ویتامین E است. فندق بسیار مغذی و خوش طعم است و در برخی غذاها نیز از آن استفاده می شود.
بادام دو نوع بادام وجود دارد : بادام تلخ و شیرین . هر دو نوع آن، بومی خاورمیانه است، اما قرنهاست که در اروپا و آمریکا نیز کاشته می شود. بادام بسیار مورد علاقه فراعنه مصر بوده است و آنها طعم بادام را در نان خود بسیار دوست داشتند. بادام در فرهنگ نژادی مناطق مختلف جایگاه مهمی داشته است. رومی ها بادام را در مراسم عروسی به عنوان سمبل خوشبختی و باروری به عروس و داماد هدیه می دادند. این سنت هنوز هم در ایتالیا رواج دارد. از بادام تلخ برای تهیه روغن بادام استفاده می شود. بادام منبع مهمی از ویتامین ها و مواد معدنی است و غنی از پروتئین ، منیزیم ، فسفر، روی ، کلسیم ، فولات و ویتامین E است.
تخمه كدو این دانه ها به رنگ سبز کمرنگ هستند و می توان آنها را به صورت خام یا بو داده مصرف کرد. حاوی مقدار بالایی پروتئین ، آهن ، روی و فسفر است. پائیز که فصل کدو تنبل است، می توانید تخمه آن را خشک کنید.
تخمه آفتابگردان گل آفتابگردان از خانواده گل مینا است. سرخ پوستان آمریکا، گل آفتابگردان را 2000 سال قبل می کاشتند. تخمه آفتابگردان را می توان به صورت خام یا بو داده مصرف کرد كه غنی از پتاسیم ، فسفر ، پروتئین ، آهن و کلسیم است.
ساندویچ در ایران از دیروز تا امروز تا سال ۱۳۰۶ هـ. ق ( ۱۸۸۹ م) که ناصرالدین شاه قاجار براى بار سوم راهى فرنگستان شد ، هیچ ایرانى نه نامى از ساندویچ شنیده نه آن را تناول کرده بود. گرچه در ایران عصر ساسانی غذایی حاضرى به نام بزم آورد یا خامیزگ (گوشت دودى گوساله) متداول بود که شاهان در سفرهاى جنگى مىخوردند و خامیزگ گوشت نیمهپزى بودکه آن را لاى نان گذاشته صرف مىکردند ، اما از ساندویچ در ایران اثرى نبود و فقط اروپایىها مىدانستند.
یک قرن پیش از میلاد مسیح یک خاخام یهودی به نام Hillel the Elder ، قطعاتی از گوشن خوک را در خمیر نان فطیر قرار میداد و میخورد ، وی شاید نخستین شکل ابتدایی ساندویچ را درست میکرد.
در قرن ۱۸ میلادى یک کنت قمارباز انگلیسى از بس به قمار و ورق علاقه داشت ، دستور مىداد غذاى گوشتى او را به صورت حاضرى و لاى نان گذاشته سر میز قمار بیاورند.که مجبور نباشد برای خوردن غذا لختى میز قمار را ترک کند. (اسم این کنت جان مونتاگ John Montague بود ، داستان هم در حول و حوش سال ۱۷۶۲ اتفاق افتاده است.
جان مونتاگ ، در زندگی شخصی آدم چندان موفقی نبود. همسر اول مورد علاقهاش به علت بیماری درگذشت و همسر دومش که یک خواننده اپرا بود به وسیلبه خواستگار حسودش کشته شد.
علاوه بر این وی یکی از حامیان جیمز کوک -کاشف دریایی معروف- بود ، طوری که جیمز کوک نام جزایر هاوائی را در اصل جزایر ساندویچ گذاشته بود.)
اما ناصرالدین شاه در جلد سوم کتاب خاطرات سفر سوم فرنگستان خود به صراحت مىنویسد با وجود اینکه در ترن آلمان که او را از برلین به سوى یکى از شهرهاى آن کشور مىبرده در انتظار آوردن سینى غذا بود اما مهمانداران یک بسته که عبارت از نان دراز لولهاى بوده وسط آن گوشت سرد قرار داشته به او تقدیم کرده و یک بطرى شربت هم براى رفع تشنگى کنار آن بسته کوچک نان وگوشت به او دادهاند و شاه از این غذای مختصر و محقر بسیار تعجب کرده است.
روسهای تزاری در پذیرایىهایى که از خود و دیگران مىکردهاند زاکوسکى (اوردور) شامل انواع غذاهاى سرد مانند کالباس، سوسیس ، ژامبون، انواع سالادهاى سیب زمینى و الویه (با روغن زیتون)، ماهى کیلکا، ماهى ساردین و ماهى سفید وکفال، لوبیا یخته سرد و امثال آن سر میز حاضر مىکرده و سپس شام اصلى را سر میز مىآوردهاند.
ساندویچ خوردن درایران متداول نبوده فقط قزاقهایى که جلوى در سفارتخانهها و اماکن دولتى و خانه اعیان و اشراف کشیک مىدادهاند سر ظهر دیزى آبگوشت سربازخانه را که براى آنها مىآوردهاند ابتدا آب آن را در بادیهاى ریخته، نان سنگک در آن ترید کرده با قاشق یا دست مىخوردهاند. سپس خود گوشت و سیب زمینى و نخود و لوبیا و لیموعمانى و گوجه فرنگى و پیاز داخل دیزی را با گوشتکوب محکم کوبیده آن را لاى یک نان سنگک دو آتشه خشخاش زده بزرگ لوله کرده سرازیرکرده قطعات پیاز را هم با سر نیزه ریز کرده روى گوشت کوبیده ریخته، نان سنگ را به صورت لولهاى در آورده با لقمههاى کله گربهای نان و گوشت مزبور را که ادویه و دارچین زیادی هم روی آن مىریختهاند، مىخوردند.
ورود سوسیس و کالباس به ایران
پس از انقلاب کمونیستى در شوروی ۱۹۱۷/۱۲۹۶ عده زیادى از ارمنیان روسیه و نیز روسهاى سفید یا مخالف انقلاب به ایران سرازیر شدند. کالباس، سوسیس، ژامبون از موادغذایى مورد علاقه شدید روسها و ارامنه است.
تهیه کالباس به صورت کنونى اما به شکل دستى وسنتى ازدوران بسیار قدیم در یونان و سپس روم و اروپاى قرون وسطى و جدید متداول بوده و با سیر و نمک و پس از کشف جزایر ملوک چین و هند با انواع چاشنىها آن را خوشمزه مىکردهاند. ارمنیان و روسهاى سفیدی که به ایران آمدند و در گیلان و مازندران و استرآباد و تهران مستقر شدند با توجه به خوکهاى اهلى و وحشى در شمال ایران و گرازهاى سانگله که البته گوشت آنها در اروپا مرغوب نیست ، شروع به تهیه کالباس و سوسیس و ژامبون کردند، آقایان آرزومان و میکاییلیان دو تن از ارمنیان مهاجر به ایران کارگاههایى نخست در گیلان و سپس در تهران تاسیس کردند و شروع به تهیه کالباس و سوسیس و ژامبون کردند.
تا آن زمان اروپاییان مقیم تهران این مواد گوشتى را از قوطىهاى کنسرو که از ارویا به ایران فرستاده مىشد بیرون آورده مىخوردند ، اما به زودی تولیدات ایران مورد قبول خاطرشان قرار گرفت و دو مؤسسه آرزومانیان و میکاییلیان به کارخانههاى بزرگى تبدیل شدند. شهرت کالباس وسوسیس و ژامبون ایران بدان حد بود که در جنگ دوم جهانى پس از اشغال ایران، انگلیسىها رسما و طى نامهای درخواست موافقت با صدور چند تن کالباس و سوسیس ایران را به خارج برای رفع نیاز سربازان انگلیسى در آفریقا و خاور نزدیک کردند که اسناد آن موجود است.
نخستین ساندویچ فروشىهاى ایران از دوران جنگ دوم به بعد اولین ساندویچفروشها در تهران و سپس در طول ۱۰ سال در شهرستانها افتتاح شدند که غالب کارکنان آنها ارمنى بودند. نخستین بار در خیابان استانبول یا استامبول تهران چند مغازه که ماهی و ماهی دودی و لولههاى کالباس مىفروختند ساندویچ عرضه کردند که بهای آن دانهای پنج قران بود.
نان بولکا (سفید بامزه ترشى خمیر)، خیارشور حلبى تبریز، کمى کره که به نان مىمالیدند وچند برگ جعفرى تازه خرد کرده. "مغازه خزر" در ا بتداى خیابان استانبول پس از چهار راه فردوسى- استانبول- نادرى در پاساژى واقع بود و مدتی بعد در طبقه زیرین آن رستورانى افتتاح شد که در آنجا چند نوع غذا از جمله سوسیس سرخ کرده یا مغز گوسفند یا کتلت یا ماهى ازون برون یا شیر ماهى را همراه با تودهاى از سیبزمینى پوره خوشمزه که روى غذا و سیب زمینى سس گوجه فرنگى یا کچاپ هم مىریختند به بهای نازل هر پرس شش قران و بعدها ۱۲ ریال و در دهه چهل ۱۸ ریال! عرضه مىکردند. آنجا محل جمع شدن و سخن گفتن و وقت گذراندن شعرا، نویسندگان ، روزنامهنگاران و دانشجویان و دانشآموزان کلاسهاى بالاى مدارس متوسطه بود. دانشجویان دانشکده افسرى تهران هر شب جمعه در خزر در طبقه بالاى بیسترو اجتماع مىکردند و با خریدن یک لوله بلند و باریک کالباس که آن را با نان بولکا (سفید) و خیارشور و گوجه فرنگى مىخوردند عیشى شاهانه راه میانداختند.
چند صاحب بیسترو ارمنیانى قانع، مهربان و خونسرد بودند ، با خوشرویى و قناعت مقدم جوانان را مى پذیرفتند. شب جمعه در ساندویچفروشىهاى خیابانهاى استانبول و نادرى و لاله زار و لاله زارنو غلغلهاى بود. دانشجویان دانشکده افسرى ارتش به ویژه از مشتریان وفادار ساندویچفروشهای لالهزار نو بودند زیرا آنها در طول هفته هر روز ناهار ساچمه پلو (عدس پلو) ، علف پلو ( سبزی پلو) ، آش گل گیوه (آش کشک) طاس کباب ، راگو ، قیمه پلو ، چلوخورش علف دانشکده (قرمه سبزی) و کتلتهایی که از سفتی و سختی شباهت به آجر پاره داشت خورده و شب جمعه میل داشتند ساندویچ کالباس و سوسیس بخورند. آنها هر دو سه نفر دور یک لوله نیم مترى کالباس سیردار جمع شده قطعات بریده آن را با رغبت و اشتهای زیادى همراه نان بولکاى ترش مزه و گوجه فرنگى و خیارشور به معده مىفرستادند. آن زمان از سس ساندویچ اثرى نبود و به جاى آن ساندویچفروشها در نهایت سخاوت مقداری کره اعلا لاى نان مىمالیدند. د رخیابان شاهآباد (جمهورى) دکه ساندویچفروشى اسلامى جمع و جورى بود که به جاى کالباس، کوکو، کتلت و تخم مرغ لاى نان مىگذاشت و کار او هم بسیار گرفته بود. ساندویچ از سالهای حدود ۱۳۳۵ به شهرستانها نیز انتقال یافت.
رفتن به ساندویچ فروشى و بىآبرویى
در سالهاى اول افراد محترم و آبرومند رفتن به ساندویچفروشىها را دون شأن مىدیدند و حداکثر رضایت مى دادند به چلوکبابى و چلوخورشتى بروند. همان طور که د رعصر ناصرى نیز رفتن به رستوران و چلوکبابى کارى خلاف آبرو تلقى مىشد و مىگفتند فلانی سفره درست و حسابى ندارد که به دکه نان وکباب یا دکان چلوکبابى مىرود اما کم کم رفتن به دکان ساندویچفروشى متداول شد و امروز بسیارى از خانمها و آقایان و جوانان خوردن ساندویچ را بر صرف غذا در خانه ترجیح میددهند. حتی در حدود سالهای دهه ۴۰ گفته مىشد که تعداد کارگران ساندویچفروشىها تنها در شهرستان رشت به ۱۶۰۰۰ تن رسیده است.
در دهه ۱۳۴۰ در بلوار کشاورز که ا بتدا بلوار الیزابت دوم نام دا شت یک ساندویچفروشى بزرگ به نام ۴۴۴ افتتاح شده بود. نام فروشنده خوش اخلاق و خندهروى آن به نام على آقا را کسى نمىدانست و او را علی آقا ۴۴۴ میخواندند. على آقا که حتى بعدا معلوم نشد نام خانوادگیش چیست و برادرش آقا داوود از ساندویچ فروشان موفق تهران بودند و سالها عده زیادی دوست داشتند به مغازه ۴۴۴ بروند و ساندویم ۴۴۴ بخورند.على آقا بعدها خود مستقلا فروشگاهى در سه راه تخت جمشید (طالقانى) امروز افتتاح کرد که مشتری بر آن میجوشید. ساندویچ کتلت، کالباس، سوسیس و نیز لوبیا پخته یر از پیاز داغ و انواع چاشنىهای برادران مزبور درتهران سالهای دهه ۱۳۵۰ شهرت زیادی یافته بود. همین طور ساندویچ سالاد الویه، مغز و زبان آنها... افس
نظرات شما عزیزان: